الناالنا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عشق مامان و بابا

عاشقتم دخترم

خیلی وقته که برات ننوشتم توی این دفتر خاطرات , نه اینکه خاطره ای نیست , اتفاقاً هست خوبش هم هست ولی نشستن پای نت وقت میخواد و البته حوصله تایپ کردن که دیگه امروز عزمم رو جزم کردم که دیگه بشینم و یه دله سیر برات بنویسم که توی این مدت چه خبرا بوده و تو چه قدر بزرگ شدی عسلکم .   روزایی که با بودن تو پر میشن سراسر خاطراست , دلم میخواد دائم دوربین دستم باشه و تمام لحظه های بزرگ شدنت رو برای خودن ثبت کنم تا وقتی که بزرگ شدی از دیدن اونها لذت ببرم .  النای من الان دیگه اسم هر چیزی رو که میخواد میگه یا اگر نمیدونه من بهش یاد میدم بعدش تکرار میکنه و یاد میگیره .  النا دیگه کمتر شیر میخوره و بیشتر غذا میخوره  , دیگه دختر...
17 بهمن 1392
1