عاشقتم دخترم
خیلی وقته که برات ننوشتم توی این دفتر خاطرات , نه اینکه خاطره ای نیست , اتفاقاً هست خوبش هم هست ولی نشستن پای نت وقت میخواد و البته حوصله تایپ کردن که دیگه امروز عزمم رو جزم کردم که دیگه بشینم و یه دله سیر برات بنویسم که توی این مدت چه خبرا بوده و تو چه قدر بزرگ شدی عسلکم . روزایی که با بودن تو پر میشن سراسر خاطراست , دلم میخواد دائم دوربین دستم باشه و تمام لحظه های بزرگ شدنت رو برای خودن ثبت کنم تا وقتی که بزرگ شدی از دیدن اونها لذت ببرم . النای من الان دیگه اسم هر چیزی رو که میخواد میگه یا اگر نمیدونه من بهش یاد میدم بعدش تکرار میکنه و یاد میگیره . النا دیگه کمتر شیر میخوره و بیشتر غذا میخوره , دیگه دختر...
نویسنده :
مامان مینا
0:18